بخش دوم : تاريخ هنر اسلامي
ارايه کننده: سحر ميرشاهي
م.شریف
معماري اسلامي در شبه قارهي هند
-8- تصرف شبه قارّهي هند به دست مسلمين در سال 94/712 با حملهي محمدبن قاسم به سند آغاز گرديد. اسناد وقت حاكي است كه وي در ديبل يك مسجد و چند عمارت ديگر بنا كرد، ولي امروز اين ساختمانها از بين رفته است. حفريات اخير در جنوب سند به كشف بعضي آثار بناهاي باستاني منتهي شده است. اما كارشناسان دربارهي ميزان قدمت اين ابنيه هنوز به نتيجهي نهايي نرسيدهاند. احتمال ميرود كه پيسازي مستطيل شكل كشف شده در بمپور متعلق به نخستين مسجد شبه قاره باشد كه در زمان محمدبن قاسم ساخته شده است. همچنين، تا به حال هيچ بناي اسلامي كه قبل از نيمهي قرن ششم / دوازدهم ساخته شده باشد كشف نگرديده است. هر چند كه معلوم است مولتان قبل از لشكركشيهاي سلطان محمود غزنوي از مراكز مهم فرهنگ اسلامي بوده است. پس از فتح لاهور به دست سلطان محمود در سال 393/1002، قرارگاه ثابتي براي سربازان افغان در آنجا تأسيس شد. بعدها، جانشينان محمود لاهور را به پايتختي خود برگزيدند (492-582/1098-1186). لذا، به احتمال زياد مساجد، كاخها، مقابر و ديگر ساختمانهايي كه به دست حكّام مسلمان مولتان، لاهور و ديگر اميرنشينهاي كوچك درّهي سند در فاصلهي قرنهاي دوّم / هشتم و ششم / دوازدهم ساخته شده است به دست مهاجمين تخريب گرديده و يا به مرور زمان از ميان رفته است. آنچه امروز بر جاي مانده است، در مقايسه با عراق، سوريه، ايران، مصر و اسپانيا به دورهي بسيار نزديكتري تعلّق دارد.
معماري هندي - اسلامي طي بيش از پنج قرن تاريخ خود (545-1119/1150-1707) منطقهي بسيار وسيعي را در بر ميگيرد و مراحل و سبكهاي فراواني را پشت سر ميگذارد كه در اين مختصر تنها اشارهاي گذرا به آنها ميتوان داشت. علاوه بر شيوهي سلطنتي دهلي كه سبك مرجع به حساب ميآمد، كارشناسان لااقل هشت سبك متمايز محلي را نيز تشخيص دادهاند. اين شيوههاي محلّي متعلّق است به: پنجاب غربي (545-725/1150-1325)، بنگال (597-957/1200-1550)، جونپور (762-885/1360-1480)، گجرات (700-957/1300-1550)، مندو و مالوه (808-977/1405-1569)، دكن (748-1026/1347-1617)، بيجاپور و خاندش (828-1067/1425-1656) و كشمير (8131112/1410-1700). يكي از اين سبكها - سبك مولتان در پنجاب غربي - حتي از سبك سلطنتي دهلي نيز قديميتر است.
قديميترين بناي اسلامي در شبه قارهي هند، مقبرهي شاه يوسف گردزي در مولتان است كه در سال 547/1152 فتح شده است. ساختمان مذكور به شكل مستطيل و سقف آن مسطح است. در يكي از ديوارها، قسمتي به شكل مستطيل و كمي برجسته است كه ورودي را در برميگيرد. ديوارها تماماً در زير كاشيهاي رنگارنگي كه مولتان هميشه به توليد آنها معروف بوده، مخفي شده است. اين كاشيها با نقوش هندسي، خطاطي و گل و گياه تزيين گرديده است. فقدان گنبد، ستون و طاق در اين ساختمان ساده و معمولي كاملاً جلبنظر ميكند.
در دهلي بود كه معماري اسلامي در ابعاد وسيعي پايهگذاري شد. قطبالّدين ايبك، بلافاصله پس از تأسيس پايتخت خود در سال 587/1191، دستور ساختمان مسجد معروف قوّةالاسلام را صادر كرد. اين قديميترين مسجد موجود در شبه قارهي هند است. صحن مسجد به شكل مستطيل (105*141 پا) است و با رواقهاي ستونداري احاطه شده است. شبستان ضلع غربي گنبدهاي كمخيز است و راهروهاي داخلي آن با مهارت ساخته و پرداخته شده بود. سه سال بعد، طاقنماي بزرگي در مقابل شبستان ساخته شد. قوسهاي جناغي اين طاقنما كه از سنگ سرخ ساخته شده، به طرز باشكوهي با نقوش گل و بته و خط حّجاري شده است. طاقهاي مذكور به شيوهي معماري رايج آن زمان در شمال ايران كشيده است و حالت سبكي و ارتفاع را القا ميكند.
جنبهي مشخّص ديگري از معماري اسلامي در قرن هفتم / سيزدهم احداث تعداد زيادي مقبره است. از مقابر معروف اين دوره آرامگاههايي است كه التوتمش براي پسرش سلطان غري (629/1231) و براي خودش (633/1235) بنا كرد و همچنين مقبرهي سلطان بلبان (679/1280) در دهلي، مقبرههاي شاه بهاءالحق (661/1262)، شاه شمس الدّين تبريز در مولتان، مربوط به همين دوره است.
آغاز قرن هشتم / چهاردهم، با دگرگوني مهمي در سبك سلطنتي دهلي همراه بود. علّت اين تحول هجوم قوم مغول به آسياي مركزي و ايران بود. حملهي مغول مرگ و ويراني را به دنبال داشت و باعث مهاجرت عدّهي زيادي از معماران، مهندسين و صنعتگران ترك و ايراني به دهلي شد و همين عده بودند كه يكي از زيباترين آثار معماري بناي معروف علايي دروازه (705/1305) را در نزديكي قطب منار ساختند. علايي دروازده (دروازهي علاءالدين خلجي)، نقطهي عطفي در تحوّل معماري اسلامي در هند به شمار ميآيد. توجّه مختصري به اين بناي شكيل نشان ميدهد كه ميبايست به دست معماران خبرهاي ساخته شده باشد كه دانش، بينش و قابليّت آن را داشته باشند كه طرح را قبل از اجرا با تمام جزييات آن آماده نمايند.
سبك ساختمان اين بنا مستقل و اصيل است. نحوهي ديوار كشي، نوع قوسها، كيفيت استقرار گنبد بر تكيهگاهها و طرح تزيينات سطوح حاكي از نظارات معماران استادكار است.
طاق اصلي هلالي نوك تيز است. اين طاق تقريباً كشيده است و عرض دهانهي آن در مقايسه با ارتفاع طاق بسيار كم است. كتيبههايي به صورت نوار در مرمرهاي سفيد اين قسمت حك شده است.
تُغلَقها كه از سال 720/1320 تا 816/1413 بر هند حكومت كردند، در امر ساختمان بسيار فعّال بودند. پايهگذار سلسلهي تغلق سربازي بود كه تنها پنج سال (720-725/1320-1325) حكومت كرد و در اين مدت كوتاه موفّق شد علاوه بر مقبرهي شخصي خود يك قلعه، يك كاخ و يك شهر محصور به نام تغلق آباد بنا كند. اين اولين پايتخت يك پادشاه مسلمان در هند بود، هر چند كه مقدم بر او نيز، سلطان علاءالدّين خلجي پيشتر، پايتخت مشابهي را طرحريزي كرده بود. تغلق آباد در نزديكي دهلي واقع است و به جز مقبرهي اين «شاه سرباز» بقيهي قسمتهاي آن امروز مخروبه است. مقبرهي مذكور بيش از آرامگه به يك قلعهي مستقلّ شبيه است و از اين نظر ساختماني است منحصر به فرد. شايد اوضاع نابسامان سياسي ناشي از حملهي مغول اين طور اقتضا ميكرد كه تمام ساختمانها در مواقع اضطرار براي مقاصد دفاعي مورد استفاده قرار گيرد. اين گور قلعهاي شكل بر روي سكوي مرتفعي ساخته شده است. مصالح آن ماسه سنگ و مرمر سفيد است. ديوارهاي بنا در سمت خارج شيبدار و منظرهي كلي آن شبيه به هرم است. دروازهي آن در واقع تلهي مرگي براي مهاجمين است و در زير حياط، سردابههاي مستحكمي براي ذخيره كردن اموال تعبيه شده است. گنبد نوك تيز و به سبك تاتاري، يعني سبكي كه در تمام دورهي اسلامي در هند متداول بود، ساخته شده است. اين بناي پنج ضلعي مظهري از استحكام، قدرت صلابت است.
مهاجمين مغول نتوانستند دهلي را ويران كنند و اين امر به دست يكي از حكّام خود اين شهر به نام محمد تغلق كه پايتخت خود را به دولت آباد در جنوب منتقل كرد، صورت گرفت. دهلي به شهري متروكه تبديل شد و تجارت، هنر و صنعت آن به كلي نابود گرديد. بيشتر معماران و صنعتگراني كه موفّق به فرار از ارگ سلطنتي شده بودند به مراكز حكومتهاي محلّي پناهنده شدند و از اينرو، زماني كه فيروز تغلق به احياي پايتخت اقدام كرد، معمار استادكاري در دهلي يافت نميشد. خزانهي سلطنتي نيز خالي بود و اوضاع اقتصادي بسيار از هم پاشيده بود. هر چند فيروز تغلق از بزرگترين چهرههاي عمران و آباداني هند در طول تاريخ اين كشور است اما ساختمانهاي او بالاجبار ساده و بيپيرايه است و سخت و خشن به نظر ميرسد. از حجّاريها و كندهكاريها اثري نيست و از نقوش پيراستهي تزييني و قطعات خوشتراش و پرداخت شدهي مرمر و سنگ سرخ و نماهاي آراستهي دروني و بيروني نشاني به چشم نميخورد. در عوض، ديوارها با قلوه سنگ ساخته شده و روي آن با لايههاي ضخيمي از ملات اندود شده است دوره را بايد مرحلهي رياضت و رهبانيّت در معماري به حساب آورد.
فيروزشاه تغلق در شمال هند چهار شهر محصور بنا كرد: فيروزشاه كوتله در دهلي، جونپور، حصار و فاتح آباد. ارگ فيروزشاه در دهلي در ساحل رودخانه ساخته شده بود. اين ارگ تقريباً به شكل مستطيل بود و داراي حياطهاي مستطيل شكل، حمامها، منبعها، باغها، قصرها، سربازخانهها، مسجد جامعي با ظرفيت 10000 نفر و محلههاي خدمه و غيره بود. اصول اوّليّهي معماري «قلعه - قصرها» كه سلاطين بزرگ مغول در آگره، دهلي، اللّهآباد و ديگر نقاط آن را به كار بستند به توسّط فيروزشاه وضع گرديده بود.
در فاصلهي سالهاي 772/1370 و 777/1375، مساجد متعدّدي به دست فيروز تغلق در دهلي ساخته شد كه معروفترين آنها مسجد كهركي است. اين مسجد بر روي تِهْ خانه يا زيرسازي از طاق بنا گرديده است. مسجد مذكور بناي منحصر به فردي است، چرا كه تقريباً شبيه مساجد سرپوشيدهي دورهي سلجوقي در تركيّه است. اين نوع ساختمان در هند به ندرت يافت ميشود. اولين بار، در اين مسجد ايوان ورودي به اندازهي چند پله از زمين ارتفاع دارد. سقف در گاهي مسجد با طاق و تير پوشيده شده است. قسمت داخلي متشكّل از رواقهايي است كه هر يك از دهانههاي مربّع شكل آن با گنبدي به شكل فنجان پوشيده شده است. اين گنبدها در سه رديف قرار دارند كه هر رديف متشكّل از سه مجموعهي نُه گنبدي است و بدين ترتيب تعداد گنبدها مجموعاً به هشتاد و يك عدد بالغ ميشود. هر گوشه از اين بناي مستطيل شكل با برج و باروي مدوّر و مايلي محافظت ميشود.
هجوم تيمور در سال 1398/801، ضايعهي عظيمي براي هند بود. تيمور نه تنها دهلي را غارت كرد، بلكه صنعتگران هندي را نيز براي ساختن مسجد جامع معروف سمرقند با خود برد. دهلي تفوّق سياسي خود را از دست داد و دايرهي نفوذ سلاطين سيد و لودي تنها به حوزهي رودخانهي گنگ محدود گرديد. در سرتاسر قرن نهم / پانزدهم و ربع اول قرن دهم / شانزدهم، دهلي دستاوردي در زمينهي معماري نداشت. هيچ كاخي، مسجد، قلعه يا شهري ساخته نشد و تنها مقابري به يادبود در گذشتگان برپا ميگرديد.
معذلك در اين دوره، تحوّل قابل ملاحظهاي در ساختمان گنبد صورت گرفت و آن طرح گنبد دو پوستهاي در هند بود، هر چند كه اين روش گنبدسازي از قرنها پيش در ديگر ممالك اسلامي به كار بسته شده بود. اين نوع گنبد- كه در آن پوستههاي داخلي و خارجي از هم فاصله دارند و ارتفاع گنبد بدون اختلال در نقشهي داخلي ساختمان افزايش مييابد - نخستين بار در مقبرهي سلطان سكندر لودي (924/1518) اجرا گرديد.
* بنگال: قديميترين اثر معماري اسلامي در بنگال، مسجدي چند گنبدي در روستاي پاندو است. اين مسجد در نيمهي قرن هفتم / سيزدهم ساخته شده است و قديميترين مسجد چند گنبدي در تمام شبه قارّه است. بناي بسيار ممتاز ديگر پاندوا، مسجد آدينه (766/1364) است. اين مسجد كانون پايتخت جديدي بود كه به توسّط سكندرشاه (759-791/1358-1389) ساخته شد. مسجد آدينه، كه دو طبقه ارتفاع و طرحي معمولي دارد، بزرگترين و جالبترين بناي بنگال است. وسعت اين مسجد به اندازهي وسعت مسجد جامع دمشق است. «از ديد ناظري كه درون صحن چهارگوش و وسيع مسجد آدينه، كه اطرافش را طاقنماهاي به ظاهر بيانتها احاطه كرده است، ايستاده باشد منظرهي كلي اطراف، به مركز يك شهر باستاني بيشتر شبيه است تا به نمازخانههاي درونگراي مسلمين، به خصوص كه شبستان ضلع غربي با طاقهاي بلند خود به مقبرهي شاهانهاي ميماند كه به صورت طاق نصرتي سلطنتي ساخته شده باشد.»
گرداگرد حياط را طاقهاي متوالي احاطه كرده است كه تعداد آنها هشتاد و هشت دهانه است. سقف بنا متشكّل از 306 گنبد است. طبقهي فوقاني، كه احتمالاً شبستان سلطنتي بوده است، بر روي طاقهايي بنا شده كه بر پايههايي غيرمعمول استوار است. اين ستونها بسيار كوتاه و در عين حال ثقيل و به طور غيرعادي قطور و بالا و پايين آنها چهارگوش است. نحوهي ساخت اين ستونها منحصر به فردا است و در هيچ نقطهي ديگر هند يافت نميشود. داخل شبستان داراي طاقهاي جناغي با شكوهي است كه در نوع خود قديميترين و كميابترين طاقها در هند است. طرح و اجراي محراب وسط نيز بسيار جالب است. بر ديوارهي محراب نقوش ظريف اسليمي و خطّاطي حكّ شده است.
معماري اسلامي بنگال، تا حدي تحت تأثير شرايط اقليمي محل شكل گرفته است، چرا كه به سبب بارش زياد باران لازم بوده است كه سقف بنا سطحي منحني داشته باشد و با گنبدهاي كوچك پوشانده شود. بهترين نمونهي اين سقفهاي منحني را در گور در چوتاسُنه مسجد (899/1493) و مسجد قدم رسول ميتوان ديد. خصيصهي ديگر ابنيهي بنگال، طاقهاي كمخيز آنهاست كه عرض دهانه در آنها بيش از شعاع قوس است.
جونپور ، فيروز تُغلق جونپور را به صورت مركز ولايت در آورد و در آنجا قلعهاي ساخت و مسجد آتاله را پيريزي كرد. بعدها، سلاطين سلسلهي معروف شرقي از جونپور، اين شهر را به مساجد، مقابر و كاخها آراستند و ديگر عمارات در خور يك پايتخت سلطنت را در آن بنا كردند. در واقع، جونپور در زمان حكومت سلاطين شرقي به پايتخت فرهنگي هند شمالي تبديل شد و «شيراز شرق» لقب گرفت. سكندر لودي، سلطان دهلي، در سال 885/1480 اين شهر را تصرّف كرد و عمارات سلطنتي آن را به كلي ويران ساخت و تنها پنج مسجد شهر را سالم باقي گذاشت. بارزترين خصيصهي اين مساجد سنگي نماهاي دروازه مانند آنهاست. معروفترين اين مساجد مسجد اتاله و مسجد جامع است كه ساختمان آنها به ترتيب در سالهاي 811/1408 و 875/1470 پايان گرفت.
دروازههاي سر به فلك كشيدهي اين مساجد، ساختي منحصر به فرد دارد و در هيچ نقطهي ديگر از جهان اسلامي يافت نميشود. منشأ طرح اين دروازهها نامعلوم است. جانتري John Terry احتمال ميدهد كه از آنجا كه حكّام اوليهي جونپور حبشي بودهاند، ممكن است طرح اين ايوانهاي دروازه مانند الهام گرفته از دروازههاي معابد فراعنه در درّهي نيل باشد.
مسجد اتاله بنايي بسيار شاخص و شاهانه است. هر چند تركيب كلي بنا عادي و معمولي است، لكن رواقهاي دو طبقهي آن بسيار وسيع است و 42 پا عرض و پنج دهانه عميق دارد.
بسياري از عناصر ساختمانهاي جونپور از بناهاي تُغلَقها در دهلي گرفته شده است براي مثال طاقهاي عقب نشسته با حاشيهي تزييني، شكل قوس و تكيهگاههاي مايل آن، تير و دستكهاي زير طاقها، برجكهاي سر باريك، ستونهاي چهارگوش و پلههاي چشمگير ايوانهاي ورودي، همه حاكي از اين است كه صنعتگران سازندهي آنها طي قرن هشتم / چهاردهم، در مكتب سلطنتي دهلي تعليم ديده و در آغاز قرن بعد به جونپور آورده شده بودند. در مساجد جونپور ابتكار بسيار جالبي ديده ميشود و آن دالانهاي خاصّي است كه براي امور مذهبي زنان ساخته ميشد. اين دالانها با ديوارههاي زيباي مشبّك پوشانده ميشد كه نمونهي آن را در مسجد لعل دروازه (854/1450 ميتوان ديد.
هر چند طرح مساجد جونپور چندان پيراسته و بينقص نيست، معذلك از خصيصههاي صلابت و خلوص و متضّمن مقصود بودن برخوردار است. ساختمان اين مساجد نمونهي خوبي از قدرت و قوام در صناعت است.
گجرات (700-957/1300-1500). سبك گجرات را از بسياري جهات ميتوان مطلوبترين شيوهي محلي در تاريخ معماري هند به حساب آورد. سبك معماري گجرات، در مدت دويست و پنجاه سال حكومت مسلمين، سه مرحلهي مشخّص را طي كرده است، مرحلهي شكلگيري و تجربه كه نمونهي آن در ساختمان مسجد جامع كَمبي (725/1325) متجلّي است؛ مرحلهي وسطي كه با اقتدار و اعتماد توأم بود و بهترين نمونه و مظهر كمال آن را در مسجد جامع احمدآباد ميتوان مشاهده كرد و مرحلهي نهايي كه در نيمهي دوم قرن نهم / پانزدهم و تحت توجّه محمود بگارهاي اول (863-917/1458-1511) به اوج خود رسيد. مسجد جامع چمپانر نمونهاي از آثار اين دوره است.
* دكن . معماري اسلامي دكن حاصل تلفيق دو شيوهي مختلف بود كه طّي قرن هشتم / چهاردهم، از دهلي و ايران به جنوب هند رسيده بود. ديگر خصيصهي قابل توجّه معماري دكن اين بود كه عليرغم وجود آثار غني از سبكهاي معماري معابد موسوم به چالوكيان و دراويديان در جنوب هند، ابنيهي اسلامي اين منطقه تقريباً به طور كامل از تأثير اين شيوههاي هنري به دور بودهاند. جاي تعّجب است كه در حالي كه معماران مسلمان شمال و غرب هند آزادانه از سبكهاي محلّي اقتباس ميكردند، همكيشان آنان در جنوبترجيح ميدادند كه به هيچوجه تحت تأثير شيوهي رايج در دكن قرار نگيرند.
شهر دكن اول بار به دست سلطان علاءالدّين خلجي فتح گرديد. اما نخستين حاكم مستقل جنوب هند، ماجراجويي ايراني به نام علاءالدين حسن بهمن شاه بود كه در دولتآباد خدمت سلطان محمد تُغلَق كرده بود. او حكومت سلسلهي بهمني را در گُلبَرگَه كه قلعهي آن از شاهكارهاي معماري نظامي به حساب ميآيد پايهگذاري كرد (748/1347). قلعهي مذكور كه تقريباً در دل صخرهاي محكم تراشيده شده بود، به استثناي مسجد جامع بسيار غير عاديش كه در سال 769/1367 ساخته شده، امروز به ويرانهاي تبديل گرديده است. اين مسجد يكي از معدود مساجد هند است كه، همچون مسجد قرطبه، كاملاً پوشيده است. تمام قسمتهاي مسجد و من جمله صحن آن، با شصت و سه گنبد كوچك سرپوشيده شده است. قوسهاي بزرگ توخالي كه در ديوارهاي جانبي تعبيه شده است روشنايي داخل را تأمين ميكند. بنّاي اين مسجد محمد رفيع، از معماران سنّتي قزوين، در شمال ايران است كه ظاهراً در مكتب سلجوقي، كه مساجد سرپوشيدهي مربوط بدان در تركيّه يافت ميشود، تعليم ديده است. ديگر آثار معماري دورهي بهمني در گلبرگه عبارت است از تعداد زيادي مقبرهي سلطنتي كه از آن جمله بناي معروف هفت گمبد (گنبد) را ميتوان نام برد.
بينظيرترين بنا در تمام تاريخ معماري هند بازار گلبرگه است كه 570 پا طول و 60 پا عرض دارد و هر جناح آن با شصت و يك دهانه قوس تزيين گرديده كه برستونهايي استوار است و در مجاورت آن مجموعه ساختماني است كه از جنبهي تزييني والايي برخوردار است.
احمدشاه پايتخت سلسلهي بهمني را از گلبرگه به بيدَر منتقل كرد (826-840/1422-1436). بيدر قلعهاي داشت و قصرهايي و دو مسجد و مدرسهي معروفي كه وزير اعظم دانشمند، خواجه محمود گَوان در سال 877/1472 آن را بنا كرد. ساختمان مدرسه سه طبقه بود و برجهايي مرتفع داشت. نماي آن تقريباً به طور كامل با كاشيهايي به رنگهاي سبز و زرد و سفيد و منقّش به گل و بته و خطّاطيهاي ماهرانه و زيبا پوشيده شده است.
معذلك بناهاي باشكوه حكام عادل شاهي بيجاپور به مراتب برتر از ابنيهي ديگر پايتختهاي دكن است و از حيث تعداد نيز بينظير است. بيجاپور بيش از پنجاه مسجد و بيست مقبره و تقريباً همين تعداد كاخ دارد. اين بناها پس از سال 957/1550 در ظرف مدت يكصد سال ساخته شد. آثار برجسته در بين اين ساختمانها عبارتند از: مسجد جامع كه مسجدي است در كمال صلابت و سادگي، و روضهي ابراهيم، كه از پركارترين مقبرههاست، و گل گمبد كه عمارتي است شاهانه و مهتر محل كه از تمام اين ابنيه دلنشينتر و پيراستهتر است. گل گمبد مقبرهي محّمد عادل شاه به ميزان قابل ملاحظهاي از عمارت پانتئون در رم بزرگتر است و بزرگترين گنبد موجود را دارد. اين گنبد عظيم بر قرنيز مدوّري مستقر گرديده كه از تركيب قوسهاي متقاطع فراهم آمده است. اين نحو اجراي قوسهاي متقاطع، كه احتمالاً ريشهي تركي دارد، از شگردهاي مورد علاقهي بنّايان بيجاپور بود و در ديگر نقاط هند ناشناخته بود. اين قوسهاي متقاطع، علاوه بر كارآيي زياد در ساختمان گنبد، از زيبايي فراواني نيز برخوردار است كه نمونهي آن را در شبستان مسجد جامع بيجاپور ميتوان ديد.
* مالوه . ايالت كوچك مالوه در مركز هند قريب يك قرن و نيم حكومتي مستقل داشت. (804-937/1401-1530). ماندو پايتخت اين ايالت در فلات بسيار خوش منظرهاي قرار داشت. هوشنگ شاه (807-839/1405-1435) و محمود شاه اول (940-974/1436-1469) كاخهاي باشكوه، مساجد و ساختمانهاي ديگري در اين شهر بنا كرده بودند كه زيباترين آنها مسجد جامع (858/1454) بود. مسجد مذكور چندين گنبد داشت و ساختمان شبستان آن از رشته طاقهاي متعدد تشكيل شده بود.
روبه روي اين مسجد، مجموعهي بزرگ ساختماني موسوم به اشرفي محل (كاخ موهَرِ طلايي) قرار دارد كه روي سطح مرتفعي بنا گرديده است. اشرفي محل به دست محمود اول ساخته شد و مشتمل است بر يك مدرسه، يك مقبره و يك برج يادبود پيروزي.
دو بناي قابل توجه ديگر ماندو عبارتند از هِندولا محل (كاخ معلّق) و جهاز محل (كاخ كشتي). قصر اخير به وسيلهي هوشنگ شاه ساخته شده و تركيبي است از تالار بارعام و اقامتگاههاي سلطنتي. قسمت اخير را محمود اوّل ساخته و ساختماني است دو طبقه كه در مسافتي قريب 360 پا در امتداد سواحل دو درياچهي كوچك گسترده است و نماهايي رنگارنگ دارد كه از روحيّهي سرگرمي و تفريح حكايت ميكند.
اين كاخ و ديگر قصور و مساجد ماندو همگي از ماسه سنگ سرخ ساخته شده است. براي تزيين بناها از مرمر و سنگهاي نيمه گرانبهايي همچون يشم و عقيق و سنگ سنباده كه در اطراف يافت ميشد استفاده شده است. كاشيهاي لعابدار آبي و زرد نيز به صورت قاب و حاشيه به كار رفته است. لذا ميتوان گفت كه آثار معماري ماندو نه تنها از جنبههاي فنّي و ساختماني، بلكه از نظر خصوصيّات تزييني نيز قابل توجه است و شناخت رنگ در اين زمينه نقشي تعيين كننده دارد.
* دورهي مغول (933-1119/1536-1707) . امپراتوران مغول هند وارث حكومتي بودند كه از فرهنگ والايي برخوردار بود. سلف بزرگ ايشان، تيمور، در پايتخت خود سمرقند، كاخها، مساجد، مقابر و مدارس بسيار زيبايي بنا كرده بود. بابر بنيانگذار امپراتوري مغول نيز عالمي جنگجو و بسيار خوش قريحه بود. او در كتاب «خاطرات» خود نقل ميكند كه ساختمان بسياري از ابنيهي هند به دستور وي آغاز شد، هر چند كه خود بيش از پنج سال حكومت نكرد. دو بابا از مساجد منسوب به او هنوز موجود است - يكي در پانيپات در پنجاب شرقي و ديگري در سَمبَل، شهري در شرق دهلي، كه هر دو به شيوهي سنّتي ساخته شده است.
سبك مغول تركيبي از سبكهاي ايراني و هندي بود. نخستين بنايي كه كاملاً به سبك مغولي ساخته شد، ساختماني بود در هلي كه ملكهي امپراتور همايون در سال 972/1564 آن را به ياد شوهر محبوبش بنا كرد. ملكه در زمان اقامت اجباري همايون در ايران، دوازده سال با وفاداري در كنار او بود و ذوق معماري ايراني را ميبايست در اين مدت كسب كرده باشد. ملكه هنگامي كه تصميم به ساختن مقبرهي همايون گرفت، كار را به معماري ايراني به نام ميرك ميرزا غياث واگذار كرد. نتيجه اين شد كه اوّلين بار معماري هندي از ديدگاهي ايراني تفسير شد. پيدايش گنبدهاي پيازي شكل كه در ايران و آسياي مركزي بسيار متداول بود و همچنين درگاهيهاي طاقدار مجموعهاي از اتاقها و راهروها و باغ وسيعي در اطراف مقبره، نقطهي عطفي در معماري هند به حساب ميآيد. در كنار اين ابداعات كاملاً ايراني عناصري همچون كوشكهاي دلنشين با گنبدهاي شكيل و تركيب سنگكاري عالي با مرمركاري هنرمندانه نيز به چشم ميخورد كه از خصايص قطعي معماري هند است. بدين ترتيب مسلّم ميگردد كه در عهد مغول، سبك جديدي از معماري شكل گرفت كه منشأ آن را به وضوح در مقبرهي همايون ميتوان ديد.
اكبر شاه كه در مدت سلطنتش ساختمانهاي بسياري بنا كرد، سبك مغولي را تقريباً كامل نمود. او در سال 972/1564 در آگره، در سال 978/1570 در اجمير، در سال 991/1583 در اللّهآباد و تقريباً در همان تاريخ در لاهور چهار قلعهي بزرگ بنا كرد. به نوشتهي آيين اكبري «تنها در قلعهي آگره 500 بناي معتبر به شيوههاي بنگالي و گجراتي با سنگ سرخ ساخته شده بود.»
كاملترين اين ساختمانها قصري است به نام جهانگير محل در آگره. ارگ لاهور از نظر تزيينات نماي خارجي بنايي منحصر به فرد است. ديوارهاي بيروني اين ارگ با كاشيهاي لعابي كه تصاويري از جنگ فيلها، بازي چوگان و صحنههاي شكار بر آنها نقش بسته است تزيين شده است. در قابهاي كاشيكاري شده تصاوير آدم و گل و بته نيز به كار رفته است.
برجستهترين يادگار معماري از دورهي اكبر شاه پايتخت جديد او فتحپور سكري در بيست و شش مايلي غرب آگره است و آن مجموعهاي است از كاخها، اقامتگاههاي تشريفاتي و ابنيهي مذهبي كه از نظر طرح و اجرا از ديدنيترين آثار معماري در تمام هند است. ساختمانهاي مذكور همگي از سنگ سرخ ساخته شده است و معروفترين آنها عبارتند از ديوان خاص (بارگاه خصوصي) مسجد جامع با بلند دروازهاش، و كاخهاي ملكه جودهبائي، مريم سلطانه، راجه بيربل و هوه محل. ديوان خاص تالاري مستطيل شكل با تشكيلاتي منحصر به فرد است. در وسط تالار، مدوّر بزرگي است كه بر بالاي سه ستون تنومند آن سكوي دايره شكلي قرار دارد. پلهاي سنگي كه به صورت شعاعي در امتداد تالار قرار گرفتهاند، سكوي مذكور را به راهرو (ايوان)هاي معلّقي متصل ميسازند. رسم بر اين بود كه امپراتور بر سكوي وسط مينشست و به مباحثات علماي مذاهب مختلف گوش فرا ميداد.
جالبترين بناي منفرد در فتحپور سِكري بلند دروازه است كه در سال 979/1571 به ياد بود فتح دكن ساخته شده است. خود بنا 134 پا و پلكان منضم بدان 42 پا ارتفاع دارد. عرض نماي دروازه 130 پاست. دروازهي مذكور به منزلهي ورودي مسجد جامع است كه مقبرهي شيخ سليم چشتي در آن قرار دارد.
جهانگير، پسر اكبرشاه، به معماري علاقهي چنداني نداشت. تنها كار ساختماني كه در زمان وي صورت گرفت احداث مقبرهي اكبرشاه در سِكَندَره به سال 1022/1613 بود. مقبرهي اكبرشاه بر خلاف مقابر قبلي فاقد گنبد است. به نظر ميرسد كه دستهي جديدي از معماران قصد داشتند كه با ساختن اين بنا به تدريج سبكي مخالف با شيوههاي پيشين مغولي ايجاد كنند. دو مقبرهي ديگر نيز به همين سبك ساخته شده كه در آنها يك كوشك مستطيل شكل جايگزين گنبد مركزي شده است. يكي از اين دو بنا مقبرهي اعتمادالدوله در آگره است كه در سال 1036/1626 ساخته شده و ديگري آرامگاه جهانگير در لاهور است. هر دو مقبره به دستور ملكه نور جهان بنا گرديده است. از سه اثر مذكور، مقبرهي اعتمادالدوله ظريفترين و مزيّنترين آنهاست، از مرمر ساخته شده و نماي آن با ذوق و سليقهي تمام به وسيلهي سنگهاي قيمتي رنگارنگ تزيين گرديده است. اين مرصّع كاري به سبك پيكتورادورا انجام شده است. ( Pictoradura در اصل به زبان ايتاليايي Pietra dura (= سنگ سخت) است و به نوعي خاصّي از معرقكاري گفته ميشود كه در آن سنگهاي رنگارنگي همچون عقيق و لاجورد و سنگ سماق طوري كنار هم چيده ميشود كه اثري شبيه پردهي نقاشي به وجود ميآيد. مركز اصلي نضج اين هنر شهر فلورانس، در اواخر قرن شانزدهم ميلادي بود).
دورهي سلطنت شاه جهان (1036-1069/1627-1658) دوران طلايي معماري مغول است. در حالي كه اكبرشاه در استفاده از سنگ سرخ براي ساختمان بر اسلاف خود سبقت گرفت، نوهي معروف او مرمر را برگزيد و آن را در مقياسي بيسابقه به كار برد. دورهي شاه جهان عصر مرمر بود و سبك معماري اين دوره كه مشخّصهي اصلي آن اشكال مختلف حجّاري با سنگ مرمر است، تغيير شكل قوسها و دندانهدار شدن آنها را به دنبال داشت، به طوري كه طاقنماهاي كنگرهدار ساخته شده از مرمر سفيد به صورت خصيصهي بارز ابنيهي دورهي شاه جهان درآمد. گنبدي پياز شكل نيز در قسمت ساقه جمعتر شد و عناصر تزييني به صورت منحني درآمد.
شاه جهان تقريباً شيفتهي كار ساختمان بود. نخست به قلعهي آگره پرداخت و بلافاصله پس از رسيدن به سلطنت در سال 1037-1627، تالار مرمرين ديوان عام را در قلعهي مذكور بنا كرد. ده سال بعد، ديوان خاص ساخته شد كه آن هم از مرمر بود. ستونهاي دوتايي اين تالار عناصر شكيل معماري اين دوره است. به مرور زمان كاخها، كوشكها و مساجد ديگري به مجموعهي ابنيهي داخل ارگ افزوده شد كه از جمله ميتوان خاص محل، شيش محل، مثّمن برج، موتي مسجد و نگينه مسجد را نام برد.
در سال 1048/1638 شاه جهان تصميم گرفت كه پايتخت خود را به دهلي منتقل كند و در اين شهر ارگي موسوم به شاه جهان آباد را در ساحل سمت راست رود جمنه پيريزي كرد. اين مجموعهي وسيع مستطيل شكل شهري است در دل يك شهر. محوّطهي ارگ به خوبي طرّاحي شده و محصول نبوغ معماري شخص شاه جهان است.
ارگ مذكور كه از سنگ سرخ و مرمر ساخته شده مشتمل بر چهار گروه ساختمان است كه وضعيّتي متقارن دارند. محوّطهي بزرگ و چهارگوش وسط شامل ديوان عام، كه در حياط مربع شكل به صورت باغهاي تزييني در طرفين و رديفي از كاخهاي مرمرين در طول ساحل رودخانه است. از جملهي اين كاخها، رنگ محل و ديوان خاص است كه به حدّ افراط زينت شده و گل و سرسبد حرمسراي شاه جهان به حساب ميآيند.
از آنجا كه ارگ فاقد مسجد بود، شاه جهان مسجد جامع معروف دهلي را در موضعي نزديك كاخ خود بنا كرد. اين مسجد بر روي سكوي مرتفعي بنا گرديده و يكي از دو مسجد بزرگ و معروف شبه قارّهي هند است. مسجد ديگر، «بادشاهي مسجد» در لاهور است. مسجد جامع مستطيل شكل است و سه دروازه دارد. دروازهي اصلي كه چشمكيرترين آنهاست روبه شرق ساخته شده و شباهت زيادي به بلند دروازهي اكبرشاه در فتحپور سكري دارد. اين دروازه از سنگ سرخ و مرمر ساخته شده است. سه گنبد از مرمر ساخته شده و به فواصل معيني نوارهاي عمودي از سنگ سياه در نماي گنبد جاسازي شده است.
شاه جهان و والي او چندين عمارت قابل توجه در تته، پايتخت وقت ايالت سند بنا كردند. از ان جمله مسجد جامع است كه ساختمان آن در سال 1057/1647 آغاز شد و تعدادي مقبره كه بر روي تپهي مَكلي ساخته شده است. باني مقابر مذكور ميرزا عيسيخان بود كه از سال 1037-1627 تا 1054-1644 عهدهدار ولايت سند بود. مسجد جامع با آجر ساخته شده و با كاشيهاي لعابي به رنگهاي آبي، سفيد و زرد تزيين گرديده است. قطع اين كاشيها بسيار كوچك و تقريباً برابر نيم اينچ است و بدين ترتيب براي معرّقكاري سطحي به وسعت يك پاي مربع تقريباً يكصد قطعه از اين كاشيها به كار رفته است. طرحهاي تزييني عمدتاً هندسي است، ولي در قسمت لچكي قوسها اغلب نقوش معمولي گل و بته به چشم ميخورد.
از آنجا كه سنگ و چوب در سند كمياب بود، بسياري از ساختمانها با آجر و كاشي لعابي ساخته شده است. معماري سند شباهت زيادي به شيوههاي همزمان خود در ايران دارد. ديوارهاي آجري با طاقهاي خوانچهاي، آلاچيقهاي گنبددار به سبك «لودي» و سطح خارجي بنا كه با كاشي لعابي پوشانده شده است.
شاهكار تاج محل
-9- بزرگترين شاهكار شاه جهان تاج محل (1042-1060/1632-1650) است كه پادشاه آن را به ياد بود ملكهي محبوبش در آگره، بركنار درياي يمنا ساخته است. اين بناي شعر گونهي مرمرين نقطهي اوج معماري اسلامي است و در تاريخ همانندي ندارد. تناسبات موزون، گيرايي محيط، ظرافت زنانه، تزيينات با روح و تقارن دلنشين تاج محل آن را به صورت يكي از شگفتيهاي بزرگ جهان درآورده است.
هر چند شاه جهان مرمر و سنگ سرخ را به عنوان مصالح اصلي بناهاي خود برگزيده بود، اعيان و اشراف به كاشي لعابي عنايت داشتند. بهترين نمونهي اين سبك معماري مسجد معروف وزيرخان در لاهور است. اين مسجد طرحي معمولي دارد و تمام قسمتهاي داخلي و خارجي آن با نقوش رنگارنگي اعم از شبكههاي گل و بتّه با رنگ لعابي يا طرحهاي عاديتر با لعاب برّاق تزيين شده است.
مغولها علاقهي زيادي به محوّطهسازي و معماري فضاي بازداشتند. هيچ چيز در نظر آنان محبوبتر از باغهاي زينتي نبود. آثاري از اين باغها تقريباً در تمام شهرهاي محل سكونت مغولها يافت ميشود و معروفترين آنها باغهاي شاليمار و نشاط باغ در سريناگار و باغهاي شاليمار لاهور است كه هر سهي آنها به دستور شاه جهان ساخته شده است. اين باغها مثل بيشتر ساختمانهاي دورهي مغول تقريباً همگي و تقارن هستند و طرحي هندسي دارند، اما بهارخوابهاي چهارگوش، آلاچيقها، مهتابيها، استخرها، چشمهها و آبشارهاي كوچك بسيار دلانگيز اين باغها از ذوق سليم سازندگان آنها حكايت ميكند.
سلطان اورنگ زيب (1068-1119/1657-1707) آخرين پادشاه بزرگ سلسلهي مغول بود. هر چند مشغلههاي سياسي سلطان را مجال پرداختن به امور ساختماني نميداد، معذلك اثر معروفي در لاهور از او بر جاي مانده كه «بادشاهي مسجد» نام دارد. بادشاهي مسجد كه با سنگ سرخ و مرمر ساخته شده است يكي از دو مسجد بزرگ شبه قارهي هند است و نمونهي چشمگيري است از وسعت، صلابت و استحكام.
با مرگ اورنگ زيب در سال 1119/1707 دفتر با شكوه معماري اسلامي در شبه قاره بسته شد. زوال امپراتوري مغول آن چنان سريع روي داد و پيآمدهاي سياسي در لاهور، دهلي و ديگر مراكز مهّم فرهنگ اسلامي آن چنان ناامني و عدم ثباتي به بار آورد كه از ابنيهي اسلامي متعلّق به اواخر قرن دوازدهم / هجدهم به ندرت اثري يافت ميشود.